\فــکر میـکــنــی\
فکر میکنی نبینمت،دلم برات تنگ نمیشه؟
بینه من و دله خراب،شروع یک جنگ نمیشه؟
فکر میکنی اگر بری،دیگه نمی خوامت تو رو؟
فقط میخوام بهت بگم،دوست دارم ولی برو!!
نمیدونی تو دل من،چه شعله ای سر می کشه!
ظلم جدایی از نگات،دلم رو هر روز میکشه!!
ولی نمونده چاره ای،فرصته بودن ندارم
نمیشه باز یه شب بیام ،دل رو کنارت بزارم!!
شونه به شونه بودی و،الان میگن باید بری
هیچی ندارم که بگم،هیچی نمی خوام که بگی
بهم میگن دیگه بسه،از زندگیش برو کنار
بذار بره،پیش کسی،که می مونه تا ته کار
برای دیدن چشاش،چشما رو آشناش
براش بخند!!گریه نکن!بگو که حتما می تونی!
[ شنبه 91/9/18 ] [ 3:0 عصر ] [ hanane71 ]